متن کامل سخنان بخشدار مرکزی در آیین معارفه

متن کامل سخنان بخشدار مرکزی در آیین معارفه

🟥 متن کامل صحبتهای محمد امین روحی بخشدار مرکزی نقده در آیین معارفه

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهمَّ  أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطَانًا نَصِیرًا 
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و جعلنا من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه

با سلام و دورد به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و آروزی سلامتی و بهروزی برای مقام معظم رهبری( حفظه ا...) و آروزی توفیق و خدمت بی منت برای تمامی دولتمردان این نظام عزیز و مقتدر.

در ابتدا از اعتماد فرماندار محترم کمال سپاس را  دارم چرا که موقعیتی را برای من بوجود آوردند تا بتوانم در عرصه خدمتگزاری به محروم‌ترین بخش از اجتماع بشری، یعنی روستاها فعالیت نمایم و بر خود می‌بالم از این پس در خدمت روستائیان عزیز خواهم بود که امیدوارم بتوانم به پاسداشت حرمت خون لاله‌های پر پر شده شهرم، خدمتگزاری بیمنت، بی ریا، با اخلاص و جهادی باشم و بتوانم از رشادت‌های آن عزیزان ذره‌ای تقدیر نموده باشم با حرکاتم، با سکنات با ادبم و با تواضعم در مقابل مردم فهیم شهرستان نقده.

خداوند لایزال را بی حد سپاسگزارم که مرا به کسوت خدمتگزاری در مناطق محروم شهرم توفیق خواهد داد انشاء الله.
 
امیدوارم، در روزی که مرا تودیع می نمایند در پیشگاه خداوند منان و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و رهبر عظیم الشأنمان و نیز مردم فهیم شهرستان با کارنامه‌ای درخشان حاضر و سربلند باشم.

 همکاران محترم و همشهریان عزیز بنده فرزند شهیدی از این دیار سرخ رنگ هستم که آمده‌ام یاری‌گر مردم محروم روستاهای بخش مرکزی باشم اما امیدوارم تاریخ مرا در قضاوت خود طوری نشان دهد که عملکرد من باعث افتخار شهدا باشد و نه اینکه بصورت ذلیلانه در پشت ارزش‌ها و اعتقادات این مردم ارزشمند پناه بگیرم و آن ارزش‌ها را فدای خود نمایم تا تکه نانی بدست آورم.

امیدوارم روزی که مرا در قبر می‌گذارند کوچکترین دِینی در مقابل ارزش‌ها و اعتقادات و علی الخصوص شهدای عزیز نداشته باشم.

من یک نفر هستم؛ و اگر هستم، با تو، من، من، هستم؛ و اگر تو نباشی، من نیز به تنهایی کاره‌ای نیستم، پس بیا تو هم به پاس حرمت خون شهدای وطنم، از خونمان، جانمان، وقتمان بگذریم و آن را وقف اسلام، ایران و افتخار آفرینی شهرمان کنیم، این یک شعار از طرف من نیست؛ پس بیا باهم پناه بی پناهان باشیم، مرد میدان‌های سخت مرد غرور و مرد شرف، که اکنون هم هستیم. بیایید هر من، یک ما شویم، تا بسازیم شهری را که همه مان می‌گوییم از حد لیاقت خود و پیشرفت خود به دور مانده، بیایید موقعیتمان، ثروتمان ، همه داشته و نداشته هایمان را فدای شهرمان کنیم، تا فرزندانمان بتوانند در یک شهر و روستای آباد و مرفه زندگی کنیم و به مهاجرت نیاندیشند.

شهر من، شهر پر از افتخار آفرینی‌ام، به اذن خدا آمده‌ام تا مرا در آغوش پرمهرت بگیری و دستم را به مهر بفشاری تا همه دوست شویم، متحد و مشتی باشیم بر کسانی که نخواستند که تو پر از شکوفه گردی،

عزیزانم این مناسب ها همه پوچ و فانی هستند، تنها چیزی که می‌ماند ارزش‌های والای انسانیت است که باید من و تو بیآفرینیم تا دست مایه‌ای باشد برای ادامه زندگی پر از مهر در این شهرستان؛ پس بیایم یاریگر هم باشیم.

 والسلام و علیکم و رحمه و برکاته

محمد امین روحی
26 اسفند 1400